2سالگی دردونه
بالاخره دختر کوچولوی ما دوساله شد!تو این روزا همش داشتیم خاطرات دو سال پیش رو مرور میکردیم لحظه به لحظه اش یادمون بود و تمام اون احساسات برامون زنده شده بود این تاریخ 8.4.90 خیلی برامون دوست داشتنیه به همین خاطر روز قبل رو که تعطیلات بود و شب تولد آنیسا هم میشد پدر جون زحمت کشیدن و مارو به هتل جنگلی سالار دره دعوت کردند جایی که من فوق العاده دوست دارم و از منظره اش لذت میبرم و از همه مهمتر اینکه آنیسا خانم هم حسابی میتونست گشت و گذار کنه و لذت ببره!خلاصه اینکه ناهار رو اونجا خوردیم و آنیسا کلی تو محوطه بازی کرد و حدود ساعت 5 با کیک و بادکنک و... برگشتیم خونه و یه تولد خوشگلم تو خونه برگزار کردیم و دختری کلی از شمع فوت کردن لذت میبرد و میگفت ...